می سوزم و عطر یادهای تو را می دهمعطر بال پرنده ای تازه سالکه به اشتیاق قوس قزح پر گرفتو به خانۀ خود برنگشتیادهای تو دریاستو من نهنگ گمشده ایکه در پی قوییدر جویی غرق شد!یادهای تو بارانی سرکش استکه به اشتیاق دهانم مست می کندو سر به شیشۀ آسمان می کوبدصبحی ژاله بار استکه می بارد بر من بیدارم میکندو آفتابچشم گشوده به منصبح بخیر می گوید « شمس لنگرودی » بخوانید, ...ادامه مطلب