ندای آغاز

متن مرتبط با «نگاهی به» در سایت ندای آغاز نوشته شده است

مروری به کتاب فلسفۀ هانا آرنت

  • هفته قبل به «کتابفروشی همیشه» در مجتمع تجاری گلستان در شهرک غرب سری زدم. در مجاورت کتابفروشی کافه کتاب خوبی هم دایر است. گاهی کتاب که می خرم برای یک ساعتی در آنجا می نشینم و نوشیدنی میل می کنم و کتاب را هم تورقی می اندازم. آنجا به نوعی برایم پاتوق فرهنگی شده است. کتابفروشی محیط خوب و دلبازی دارد با فروشنده های خوش اخلاق و اهل کتاب. یک باری که به آنجا رفته بودم شاهد گفت و گوی دو نفر از فروشندگان آنجا بودم که درباره ی کتابهای یک نویسنده با هم تبادل نظر و صحبت می کردند. منهم در میان فقسه های کتاب در پی جستجوی کتابی بودم که به طور ناخودآگاه صحبتهای آنها را شنیدم. برایم این گپ و گفت و گو جالب و جذاب کننده آمد. با خودم فکر کردم که تنها کتابداران مرجع در کتابخانه‌ها نیستند که باید از دانش کافی درباره ی کتابها بدانند و همیچنین از مهارت و ارتباط خوب برخوردار باشند. فروشندگان کتابفروشی ها هم باید توانایی و دانش لازم را در پاسخگویی به مراجعان داشته باشند. زمانی که سنم کمتر بود دوست داشتم که در یک کتابفروشی کار کنم. البته الان هم بدم نمی آید اما روزمرگی ها و گرفتاری های زندگی مجال به تصمیم درست نمی دهد. در جامعه ای زندگی می کنیم که از یک ساعت بعدش اطلاع نداریم که چه اتفاق و تحولاتی رخ می دهد. با تمام این ها، در کتابفروشی همیشه، به کتابهایی که روی قفسه بودند نگاهم جلب شد. جلوتر رفتم و کتابهای در حوزۀ فلسفه از فیلسوفان مختلف را دیدم. یکی از آن کتابها کتاب «, ...ادامه مطلب

  • به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

  •  به آفتاب سلامی دوباره خواهم دادبه جویبار که در من جاری بودبه ابرها که فکرهای طویلم بودندبه رشد دردناک سپیدارهای باغ که با مناز فصل های خشک گذر می کردندبه دسته های کلاغانکه عطر مزرعه های شبانه رابرای , ...ادامه مطلب

  • سفر به استانبول، شهر هفت تپه

  • به بهانه ی شرکت در کنفرانسی در شهر استانبول ترکیه تصمیم گرفتیم که در آن شرکت کنیم. اما متاسفانه بعد از تحقیقاتی در مورد کنفرانس، به نظر مشکوک آمد و وجود خارجی و فیزیکی نداشت. با این حال به جای حضور در, ...ادامه مطلب

  • بهار پُر هیاهو

  •  بهار پُر هیاهو،همان که دیگر بار به زندگی ام آمد با خنده های بسیارش،و ساعت هایش که مالامالاز رُزهای بی خیالند! شعله ی غروب آسمانبا بوسه های سرخِ برگ هاینوزاده ی آشوکا (نام درخت)حالا دزدانه به خلوتم می, ...ادامه مطلب

  • برنامه ریزی بهاری

  •  نوشتن برای من یک جور عبادت است، احتیاج به حضور قلب دارد. خواب و خاموشیسال جدید بهاری برنامه ریزی کردم که بتوانم به کارهای خوبی که علاقه مند هستم را انجام بدهم. از جمله در راس همۀ برنامه هایم، مطالعه , ...ادامه مطلب

  • من به سیبی خوشنودم

  • امروز بعد از مدتها دستم به نوشتن آمد.  در این ماه درگیر یک سری اتفاقات غیر منتظره و ناراحت کننده بودم. حس و حال نوشتن در وجودم انگار از بین رفته بود. طی این مدت دوست داشتم مطلبی در اینجا بنویسم اما تا, ...ادامه مطلب

  • پرواز را به خاطر بسپار

  • آن روزها رفتند آن روزهای خوبآن روزهای سالم سرشارآن آسمان های پر از پولکآن شاخساران پر از گیلاسآن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها- به یکدیگرآن بام های بادبادکهای بازیگوشآن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها آن روزها رفتندآن روزهای عیدآن انتظار آفتاب و گلآن رعشه های عطر...   و نترسیم از مرگمرگ پایان ک, ...ادامه مطلب

  • بهار من گذشته شاید...

  • بهار را با عطر دل انگیز شکوفه های نورسیده و قهقهه پرندگان مهاجر،با تولد زندگی و پیدایش زیبایی ها،با طلوع عشق و مهر،با سخاوت و بخشش،با پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک آغاز می کنیم...آغاز می کنیم پیوند ناگسستنی مهرها و لبخندها را و پایان میدهیم به آنچه لطافت و آرامش روحمان را می کاهد... درک می کنیم ک, ...ادامه مطلب

  • نگاه

  • دو هزار چشم غمگین به دو چشم واله گشته به جهانِ جان رسیدم، غزلم ترانه گشته تو روان به خواب شهری، من از این خیال ترسان مگریز از خیالم، مگریز، رو مگردان! می خواهمت بمان! می جویمت مرو! سرگشته ام  چو باد! می خواهمت بمان! به کجا مرا کشانی که نمی دهی نشانم؟ به جز این دگر ندانم که تو جانِ این جهانی... " علیرضا کلیایی"  ,نگاه دانلود,نگاهی به,نگاه عاشقانه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها