مروری به کتاب فلسفۀ هانا آرنت

ساخت وبلاگ

هفته قبل به «کتابفروشی همیشه» در مجتمع تجاری گلستان در شهرک غرب سری زدم. در مجاورت کتابفروشی کافه کتاب خوبی هم دایر است. گاهی کتاب که می خرم برای یک ساعتی در آنجا می نشینم و نوشیدنی میل می کنم و کتاب را هم تورقی می اندازم. آنجا به نوعی برایم پاتوق فرهنگی شده است. کتابفروشی محیط خوب و دلبازی دارد با فروشنده های خوش اخلاق و اهل کتاب. یک باری که به آنجا رفته بودم شاهد گفت و گوی دو نفر از فروشندگان آنجا بودم که درباره ی کتابهای یک نویسنده با هم تبادل نظر و صحبت می کردند. منهم در میان فقسه های کتاب در پی جستجوی کتابی بودم که به طور ناخودآگاه صحبتهای آنها را شنیدم. برایم این گپ و گفت و گو جالب و جذاب کننده آمد. با خودم فکر کردم که تنها کتابداران مرجع در کتابخانه‌ها نیستند که باید از دانش کافی درباره ی کتابها بدانند و همیچنین از مهارت و ارتباط خوب برخوردار باشند. فروشندگان کتابفروشی ها هم باید توانایی و دانش لازم را در پاسخگویی به مراجعان داشته باشند. زمانی که سنم کمتر بود دوست داشتم که در یک کتابفروشی کار کنم. البته الان هم بدم نمی آید اما روزمرگی ها و گرفتاری های زندگی مجال به تصمیم درست نمی دهد. در جامعه ای زندگی می کنیم که از یک ساعت بعدش اطلاع نداریم که چه اتفاق و تحولاتی رخ می دهد.

با تمام این ها، در کتابفروشی همیشه، به کتابهایی که روی قفسه بودند نگاهم جلب شد. جلوتر رفتم و کتابهای در حوزۀ فلسفه از فیلسوفان مختلف را دیدم. یکی از آن کتابها کتاب «