در دوران زندگیم تمایلی به دوست داشتن و نگهداری از حیوانات را نداشتم. البته به غیر از فنچ، قو، آهو و اسب که بسیار زیبا هستند دوست دارم و خوشم می آید و مدتی هم دوتا فنچ زیبا داشتیم که بعد از مدتی مردند. در دوران کرونا بود که ورق تازه ای در زندگیام باز شد. یک گربهی زیبا و ملوس و ماشالله بزرگ پشت پنجره اتاق بچه ها با میو میو کردن هایش دل همه مان را برد و به لرزه درآورد. اول بهش غذا گوشت و مرغ میدادیم. اما نمیخورد و ما تعجب می کردیم . درسا از اینترنت و دوستش که گربه داشتند اطلاعاتی دربارهی نوع غذای گربه بدست آورد. ما برایش غذای مخصوص گربه خریدیم و کم کم بهش دادیم و میخورد. از آن زمان تا حالا او به ما عادت کرد و ما هم به اون. طوری شد که به داخل منزل هم می آمد و چند ساعتی بود و بعد به بیرون می رفت و چرخی میزد. بعد از یک فاصلهای دوباره برای آب و غذایش به داخل می آمد. گاهی هم شبها می ماند و صبح زود می رفت و دوباره برمیگشت. یکی از خصوصیات بارز این گربهی پسر زیبا و لوس این است که دوست دارد که در داخل منزل که می آید یکی پیشش باشد و نوازشش کند و کمی هم ترسو است. ابته گاهی بچه ها این کار می کردند. اگر زمانی که گربه ای در بیرون دنبالش می کرد از ترسش در میرفت و به قول گفتنی فرار را بر قرار ترجیح میداد. همیشه بعد از یک فاصلهای مجددا بر میگشت. اینها را به عنوان مقدمهای برای شیوه ی آمدنش به منزل مان و خصوصیات او بازگو کردم که بگویم الان دو هفته است که رفته و ازش خبری نداریم. در کوچه و خیابان های اطراف منزل را گشتیم اما ردپایی از او نیست... که نیست...
ناگفته نماند که سال قبل دو بار به خاطر این که گربهی دیگری دنبالش کرده بود. او از ترسش رفت و ده روزی نبود اما بالاخره برگشت. گربهها یک عادتی که دارند این است که اگر یک گربه ی غریبه ای در جایی که هستند و به اصطلاح در قلمروشان بیاید دوست ندارند و برای جلوگیری و دفاع از قلمروشان با هم گلاویز می شوند. الان هم از زمانی که گربه ای در بیرون دنبالش کرده او هم از ترسش رفته و برنگشته است.
با تمام اینها، همۀ اعضای خانواده، بویژه بچه ها بابت این نبودن و جای خالی او دلتنگ و دل نگرانش هستیم. خیلی گشتیم و به همسایه های اطراف منزل هم سپردیم. اما انگار آب شده رفته توی زمین... من فکرش را نمیکردم که منهم به سهم خودم به این گربه دلبسته یا بخواهم اسمش را بزارم وابسته شوم. البته می دانم که در زندگی انسان نباید به هیچ کسی وابسته شود. چون وابستگی آسیب پذیر و جبران ناپذیر است و در زندگی همۀ ما شاید یک جورهایی تجربه و لمس کرده باشیم. اما گاهی آدم متوجه این وابستگی و یا دلبستگی نمی شود و غرق می شود که با دشواری رها می شود.
این پست را از ناراحتی و نگرانی برای این موجود زیبا نوشتم. خواستم که کمی از بار ناراحتیام از نبودن گربه را با نوشتن در اینجا کاسته و تخلیه شود.
امیدوارم که گربهی خوب و عزیزمان هر جا که هست سلامت باشد و به زودی برگردد.
آن سفر کرده که صد قافله دل همرهِ اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
ندای آغاز...برچسب : نویسنده : azdanesho بازدید : 29