عشق و شور زندگی

ساخت وبلاگ

"تا به حال عاشق زیبایی تو بودم اما تازه دارم عاشق چیزی در وجود تو میشوم که جاودانی است و همیشه ارزشمند است و آن قلب و روح توست. میشود در عرض یک ساعت زیبای را شناخت و به آن دل باخت و به همان سرعت هم از آن روی گردان شد. ولی روح را تنها با یادگیری میتوان شناخت. باور کن که هیچ چیز بر روی کره ی خاکی بی زحمت بدست نمی آید حتی عشق که زیباترین و طبیعی ترین احساس بشری است."

« نامه ی لئو تولستوی، به والریا آرسنف (نامزدش)»

*******

کریستین بوبن، نویسندۀ فرانسوی که بیش از هر چیز مفتون عشق و زندگی است. تجربه های به ظاهر ساده‌ی زندگی، برایش همچون کودکی، عشق و تنهایی دستمایه ی خلق آثاری عاشقانه با دید و نگرش فلسفی است. نوشته هایش سرشار از شعر و اندیشه اند. به همین خاطر خواندن آثارش برای مخاطبان با زبان و فرهنگ های مختلف جذاب و دلنشین است. از جمله آثار او: یک لباس کوچک مهمانی، در ستایش هیچ، بخش غایب، ایزابل بروژ، نامنتظر(چای بدون چای)، زنده تر از زندگی و ...

کتاب"زنده تر از زندگی" است که با ترجمه ی دل آرا قهرمان و توسط نشر کتاب پارسه در سال 1390 چاپ و منتشر شده است. در این کتاب، بوبن در مورد مرگ، زندگی، عشق، امید و خاطرات... نوشته است. او از زبان بچه‌هایی که در سوگ و فقدان از دست دادن مادرشان، از گفته ها و خاطرات سالهای خوب و شیرینی که در طول زندگی با تمام علائق و وابستگی های بی حد که نسبت به وی داشتند همچنین از زندگی، عشق و امید و وابستگی هایی که نسبت به این دنیا و بویژه به فرزندانش داشته است با او حرف می‌زنند. قسمتهایی از کتاب که بوبن خطاب به همسرش است و با او حرف می زند و از نبودنش به سوگ نشسته و ناراحت است  و در دل می کند در پاراگراف های زیر آورده شده است.

"زندگی ادامه دارد و هرگز پایان نخواهد یافت مثل خنده ی تو و این صدا، محسوس برای من، وقتی زنده بودی، حتی در سکوت... من آهسته با تو سخن می گویم، من با صدایی شیفته وار با تو سخن می گویم، من کلمات گل سرخ و نسترن را به کار می گیرم، کوره راه های عشق با نزاکت را... من فقط توسط تو می نوشتم، من فقط در تو می نوشتم، ورق کاغذ سفید را به سوی چهره ی تو هدایت می کردم تا هر چه بیشتر نور بگیرم.

پیش بینی ناپذیر است و از افق های متفاوتی به من می رسد: خبر تو ذره ذره به من می رسد، هر بار گمان می کنم که آن را شنیده ام، می دانم، فهمیده ام...  انگار رفته ای به خارج از کشور بی آن که آدرسی برایم به جا گذاشته باشی می نویسی و چون آنجا نه کاغذی هست و نه جوهری، برای نوشتن نامه ها از همه چیز استفاده می کنی، از عطر نسترن یا بنفشه، گل هایی که دوست می داشتی...

زمانی برای سخن گفتن هست و زمانی برای خاموش ماندن. من این زمستان را با سکوت سپری خواهم کرد. آدم فقط در سکوت می تواند به یک گل سرخ نزدیک شود. تو در قلب گل های سرخ پنهان شده ای...          من این زندگی را متبرک خواهم دانست، جایی که تو در آن نیستی، زندگی را دوست خواهم داشت... بیش از پیش دوستش دارم... چنین عشقی ترانه خوان است... در کنار چشمه ای روشن.

کریستین بوبن در این کتاب از مرگ همسرش می نویسد از احساس، عشق و علاقه اش به اون... این که چه کسی بوده و چقدر شاد و سرحال و سرزنده بوده است. با مرگش بوبن بهم میریزد و باور ندارد و احساساتش را در باره ی نبودنش و نشانه های آن، از لحظه های خوبِ با هم بودن زندگی، زیباییهای آن و عشقی که نسبت به هم داشته اند، از امید به زندگی و علاقه به فرزندانش و کار و حرفه اش را در کتاب بازگو می کند.  بوبن تمام احساسات صادقانه اش را در غم از دست دادن همسرش بسیار زیبا نوشته است و در جاهایی به نظر خیلی احساسی و با ظرافت خاصی به نکات ریز خاطراتش را نوشته است.

***********

آن که می گوید دوستت دارم

خنیاگر غمگینی است

که آوازش را از دست داده است

ای کاش عشق را

زبانِ سخن بود

هزار کاکلی شاد

در چشمان توست

هزار قناری خاموش

در گلوی من

عشق را

ای کاش زبانِ سخن بود...

«احمد شاملو»


برچسب‌ها: عشق, زندگی, کریستین بوبن, زنده تر از زندگی, مرگ ندای آغاز...
ما را در سایت ندای آغاز دنبال می کنید

برچسب : زندگی, نویسنده : azdanesho بازدید : 189 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 6:36