شهریور عاشق انار بود
اما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد...
آخر انار شاهزاده ی باغ بود
تاج انار کجا و شهریور کجا!
انار اما فهمیده بود
می خواست بگوید
او هم عاشق شهریور است،
اما هر بار تا می رسید
فرصت شهریور تمام می شد...
نه شهریور به انار رسید
و نه انار می توانست شهریور را ببیند؛
دانه های دلش خون شد و ترک برداشت
سالهاست انار سرخ است،
سرخ از داغی و تندی عشق...
و قرن هاست شهریور
بوی پاییز می دهد!...
**********
شهریور آخرین ماه از فصل تابستان از راه رسید و دوباره کوله باری از خاطرات و اتفاقات بسیار خوب و خوش یُمن را هم همراه خودش به ارمغان آورد...خاطرات خوب همیشه در ذهن آدم حک می شوند و به نوعی دوباره متولد می شوند. به بیان دیگر خاطرات ما داستان هایی هستند که در مورد خودمان به یاد می آوریم و معمولا حاوی جزئیاتی هستند که بر پایه ی حقایق کلی در مورد ما و زندگی مان به دست آمده اند.
یکی از این اتفاقات خوب، که همیشه آرزویش را در سر داشتم. ایجاد وبلاگ بود و دو سال پیش در این روز و ماه شهریور بود که بالاخره دل را به دریا زدم و وبلاگ «ندای آغاز» را درست و ایجاد کردم. از قدیم گفتند کار امروز را به فردا نینداز...
به گفته ی سعدی:
دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میان این و آن ، فرصت شمار امروز را
در این دو سال که از وبلاگ ندای آغاز می گذرد. چیزی که برایم ملموس شده است تجربه ی نوشتن بود. به گفته ی خانم بهار رهادوست در کتاب "چرا نویسنده ی بزرگی نشدم؟" نوشتن از زندگی جدا نیست و نوعی زندگی مضاعف است. نویسنده هر چیز را دوبار تجربه می کند. یک بار پیش از نوشتن و یک بار پس از آن.
با این که سبک نوشتنم تخصصی و ماهرانه نبود، اما همیشه نوشتن های ساده و بی ریا و صادقانه را که بیشتر با عنصر عشق و علاقه است و برایم دلچسبتر است را ترجیح دادم و همچنان همین شیوه را ادامه می دهم.
یکی از خاطره و اتفاق خوب این ماه شهریور، دریافت خبر قبولی درسا در دانشگاه خواجه نصیر طوسی بود که بسیار خوشحالم کرد و خبر خوب و مسرت بخشی بود. خاطره ی غم از دست دادن پدر عزیزم در این ماه بود که در سالهای دور رخ داده و همیشه یاد و خاطرش در فکر و قلبم جاری است...
این بود از قطره ای از یادها و نشانه های ماه شهریور... به بهانه سال روز ایجاد ندای آغاز.
ندای آغاز...
برچسب : نویسنده : azdanesho بازدید : 154