بوی مهر... بوی پاییز...

ساخت وبلاگ

 پاییز...

کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم،
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم...

*********

اول مهر، روز شروع آفتاب مهربانی، روز شکفتن احساس، روز زمزمه و لبخند، بوی درس، مدرسه و ذوق و شوق کودکانه... روز آشنایی با کتاب، معلم، درس، دوست و دنیای تازه ی ناشناخته. ماه مهر و فصل پاییز، با بارش و قطرات بیکران علم و دانش و طراوت نسیم روح انگیز آن برای شکفتن غنچه های اندیشه ی انسانهای به انتظار نشسته در پگاه میلاد فصل علم و دانش. 

روز اول مهر، اولین روز مدرسه برای رفتن به کلاس اول را با شور و هیجان خاصی آغاز کردم. اولین مدرسه، اولین معلم و اولین دوستان برایم تازگی داشتند و همچنین خوشحال کننده بودند که از دنیای بازی های کودکانه بیرون آمدم و قدم به یک دنیای کودکانه‌ی تازه  و متفاوت دیگری پا گذاشتم. همه چیز برایم تازگی داشت بویژه داشتن کتاب، دفتر و مداد که هر لحظه دوست داشتم اولین خط های مورب را در دفترم با مداد سیاه کنم و پُر کنم. مشتاقانه، انتظار درس های معلمی را که اولین الفبای درس زندگی را می خواست بیاموزد می کشیدم.  بالاخره لحظه انتظار فرا رسید و او با آمدنش فضای کلاس درس را معطر کرد. همه  همکلاسی هایم دوست داشتند او را بغل کنند و همچون مادر دوم دوستش بدارند. معلم کلاس اولم بسیار خوش اخلاق و مهربان بود و همه دوستش داشتیم. کلاس ما تشکیل می شد از دانش آموزان دختر و پسر، مدرسه‌ای مختلط و  به سبک زمان خودش ملی بود (به شیوه ی زمان حاضر غیر انتفاعی) ساعت کار مدرسه از  ساعت 8 صبح تا ساعت 4 بعدازظهر بود که می رفتیم. به غیر از معلم زبان انگلیسی و موسیقی، بقیه درسهایمان مانند بقیه مدارس بود. معلم های خوب و توانمندی داشتیم.

با وجود این که سالهای زیادی گذشته هر زمان که عکس دبستان، معلم کلاس اول و دوستانم را می بینم احساس شعف انگیزی پیدا می‌کنم بطوری که یاد و خاطره اش از ذهنم پاک نمی شود.

خاطره‌ی خوبی که از مدیر مدرسه ام دارم. او خانم بسیار مهربان، فهمیده و باشخصیت بود. در اولین روز مدرسه در سر صف به همه دانش آموزان خوش آمد گفت و از تمام بچه ها خواست که او را مادر خطاب کنند. واقعا هم همین طور بود او مثل مادر با ما رفتار می کرد. یاد آن دوران خاطرات خوب و دل انگیزی برایم به ارمغان باقی گذاشته است. خاطرات خوب و سبز آن کسانی است که در قلب مان، همیشه دوست شان داریم و از یادمان فراموش نمی شوند.

پاییز بوی مدرسه می دهد، چه فرقی می کند که این مدرسه در خاطرات سال های سال پیش ما جا مانده باشد و غباری از زمان، چهره آدم های توی آن را تار و کدر کرده باشد. 

این قطره‌ای بود از خاطره ی روز اول مهر به مدرسه و کلاس اول که برایم بهترین نوستالژی های دوران تحصیلم بودند.

 

ندای آغاز...
ما را در سایت ندای آغاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azdanesho بازدید : 245 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 2:57