وقتی به چشمانت سفر می کنم
سوار قالیچه ای جادویی ام
که با ابرهای بنفش و سرخ رنگ
بالا می رود
و مثل زمین
در چشمانت می چرخد.
نگران نباش،
عزیزترینم
مثل شعری زیبا،
خورشید و بهار با تو آمدند
کاغذها، روی میزم
سبز شدند.
تو در شعرها و کلماتم هستی
شاید در گذر زمان پیر شوی،
اما در صفحات شعر من
همیشه جوانی...
«نزار قبانی»
ندای آغاز...
برچسب : نویسنده : azdanesho بازدید : 156