نگار آسمانی

ساخت وبلاگ

 

با یادت سرمستم ای نگار آسمانی

یادم کن تا هستم ای امید زندگانی

تا به هر ترانه می کشد زبانه

شور عاشقانه ی من

حال دل می گویم با زبان بی زبانی

هر لبخندت با من بگوید

دل مده به دست غم در این عالم

بنشین با عشق

تا  گل روید

زین شب خزانی

تا که از نگاه تو نور شادی می بارد

دل ز مهربانیت شور و شادی ها دارد

با تو خزان من بهاران

با تو شبم ستاره باران از نورافشانی

چه بخواهی چه نخواهی

دل عاشق ره تو پوید به هر نشانی

دل و جان سرمست از شوق نگاه تو

همه جا حیرانم دیده به راه تو

که بدین روح افزایی زیبایی رویایی چون

بهشت جاودانی

چه شود گر باز آیی چون نفس باد سحر

می رسد جان دگر

دیده کشد سوی تو پر

همسفرم شو که می توانی

پر و بالم را با دیدارت کی بگشایی؟

تب و تابم را با لبخندت کی بگشایی؟

با یادت سرمستم

ای نگاه آسمانی

یادم کن تا هستم

ای امید زندگانی

ای نگار آسمانی...

***********

ماه اسفند فرا رسید و صدا و قدم های بهار از فاصله ای نه چندان دور، ثانیه به ثانیه به ما نزدیک تر می شود.

در این ماه که آخرین لحظه ها و روزهای پایانی سال را سپری می کنیم. کلی کار‌های عقب مانده داشتم که باید انجام می دادم. یک دفعه با اتفاق غیر منتظره ای مواجه شدم و غاقل گیر شدم. بطوری که فعلا نمی توانم کاری انجام بدهم و باید در خانه بمانم و استراحت کنم. اصلا فکرش را نمی کردم که درگیر کسالتی ناگهانی بشوم. اما با این حال، باز هم خدا را شکر که به خیر گذشت. آدم وقتی گریبان گیر کسالتی می شود بی حوصله و کلافه می شود و بدتر از آن این است که مجبوری کار و فعالیتت را تعطیل کنی و در منزل بمانی و استراحت کنی. با این اوضاع و احوالم کمی بی حوصله و دلم گرفته است.  در اینجا دوست داشتم مطلب کوتاهی بنویسم.

 

ندای آغاز...
ما را در سایت ندای آغاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azdanesho بازدید : 151 تاريخ : پنجشنبه 12 ارديبهشت 1398 ساعت: 0:36