C'est La Vie (زندگی همین است)

ساخت وبلاگ

خیلی وقت است که دلم می خواهد چیزی بنویسم اما متاسفانه انگشتانم یاری ام نمی دهد که نوشته‌ای را در اینجا بنویسم و ثبت شود.

امروز مصادف با بیست و دومین سال روز درگذشت پدر عزیز و مهربانم است. (بهانه ای دست داد که در اینجا مطلبی بنویسم.) پدری که همیشه در روح و روان و قلبم با من بوده و هست و خواهد بود. کسی که در زندگی ام تاثیر گذار بوده و همیشه با یاد خاطرات خوب و زیبایش،آمیزه های اخلاقی و علمی اش برایم قابل ستایش بوده است.

وقتی به لحظه های بیست و دو سال قبل فکر می کنم مثل یک فیلم سینمایی از ذهنم می گذرد و محو نمی شود. یاد و خاطراتش به من آرامش می دهد. قبل از این که  شروع به نوشتن بکنم، آهنگ زیبای و با احساس فرانسوی C'est La Vie" را گوش می کردم و عنوان آن را برای این پست انتخاب کردم.

این شعر را بیادش در اینجا می نویسم.

یاد و خاطره اش جاودان باد...

*****************

می خواهم گذر زمان را

برای یک لحظه فراموش کنم

یک آرامش بعد از یک دوران سخت

و به جایی بروم که قلبم مرا می برد

می خواهم از اقیانوس عبور کنم

از کنار پرنده ساحلی بگذرم

و به همه آن چیزی که دیدم فکر کنم

و به سمت ناشناخته ها بروم اما

اما قبل از همه اینها

می خواهم با پدرم حرف بزنم...

روی دیوار سفید خونه مون

من با رنگ سبز یه جاده کشیدم

جاده ای پُر از درخت و گل و یاس

جاده ای پُر از بهار و عطر یاس

رنگ سبزم کم اومد

باد اومد، پاییز اومد...

روی جاده ی قشنگ

ابر اومد، بارون اومد

من نوشتم بارون...

 

 

ندای آغاز...
ما را در سایت ندای آغاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : azdanesho بازدید : 160 تاريخ : جمعه 17 آبان 1398 ساعت: 12:36